۱۳۸۸ دی ۱۱, جمعه

روی سخنم با توست

با تو سخن می گویم. با تو که تا چند سال پیش عکست را توی جیب همسرم می دیدم و آن آل یاسینی که پشت عکست نوشته شده بود! با تو که زمانی به نظر پدر مهربان امتی می رسیدی. چه کرده ای که اکنون، مردم در خیابان ها مرگت را فریاد می زنند و مادران داغدیده با آه و ناله ای جانسوز از اعماق دل نفرینت می کنند و همان کسی که تا چندی پیش عکس تو را به عنوان تبرک توی ماشینش می گذاشت، امروز آن را پاره پاره کرده و بیرون از ماشین پرتاب می کند؟؟
آن روزی که حکم جهاد صادر کردی و خود را خدا نامیدی، می دانستی که چند خانواده را داغدار خواهی کرد؟
می دانستی که با این کارت بهانه خوبی به دست یک مشت عقده ای بی سواد داده ای که حالشان از کشتن و دیدن خون بر زمین روان، "جا" می آید؟
آیا می دانستی که از تو به یک اشاره است و از آن جانیان خونخوار به سر دویدن است تا جانی را بستانند و نظاره گر باشند و این خون پاک روان مرهمی شود بر زخمهای عقده سالها در دلهایشان؟
فکرش را می کردی مردم روزی پلاکارد عکست را از بالای داربست به زیر قدمهای خود بکشند؟ می توانی باور کنی که این مردم همانهایی هستند که شاید روزی دوستت می داشتند؟
توانستی شب سر آرام بر بالین خود بگذاری و بیاسایی وقتی چندین خانواده به دستور تو داغدار بودند و بچه هایی بی پدر شده بودند و مادرانی بی فرزند؟
تو در مقابل دشمن به خیال خودت قد علم کرده بودی یا همان مردم سرزمینت؟ هموطنانت؟ تو چه فرقی با آنها داری که هم اکنون باید نفس بکشی و آزاد باشی ولی حق نفس کشیدن را از آنان بگیری؟
فکر می کنی این چنین حکم راندن بر مردمی که خانواده های بسیاری از آنها تنها به مرگت راضی می شوند، لطفی هم دارد؟
واقعا چه چیز در این قدرت طلبی نهفته و یا لذت حکمرانی چقدر زیاد است که حاضر شدی به خاطر از دست ندادنش این همه خون بریزی؟
خدا را شاکرم که این لذت را به ما نچشانید، شاید ما نیز اگر جای تو بودیم چنین می کردیم!!
شاید ما نیز اگر سالها عده ای جلویمان مرتبا خم و راست می شدند و از ما تعریف می کردند و دستمان را می بوسیدند و جای پایمان را دست می کشیدند و بر چشم می مالیدند به تدریج دچار این توهم بزرگ می شدیم که ما هم خدایی بودیم و خودمان خبر نداشتیم!
فرعون را یادت هست؟ آنقدر قدرت پیدا کرده بود که ادعای خدایی کرد و گفت هر چه جز من نابود باید گردد. اما چه کریه چهره ای از خود در اذهان باقی گذاشت.
بعد از این همه خونریزی چه می شود؟ اگر در قدرت بمانی بعدش چه؟
چند سال زنده خواهی بود و بعد از مرگ چه خواهی کرد؟
آیا هیچ وقت از خودت این سوالها را می پرسی؟

۳ نظر:

  1. che khub kardi ke neveshti va che ziba ham neveshti :)

    پاسخحذف
  2. سلام و درود
    با عرض شرمندگی از تعویض چندباره آدرس وبلاگ و غیبت طولانی، آدرس جدیدم رو تقدیم می کنم :

    http://khovardad.blogspot.com

    راستی، خیلی ناراحتم که خیلی از دوستام فیلتر و خیلی ها مسدود شدن، امیدوارم زودتر این بساط بی خردی یه تکونی بخوره !
    ارادتمند

    حجت نظری (hnj.blogfa.com)

    پاسخحذف
  3. salam
    az weblog khoobet motshakeram
    be webloge man ham sari bezan
    omidvaram betunim ba tabadole link va .. ta sar negooni dolate koodeta dar kenare ham mobareze konim

    be omide un ruz
    YA ALI

    پاسخحذف