۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه

سفر من

این بار می خوام از چیزایی بنویسم که توی شهرهای ایران در طول ده روز دیدم. واقعا برام جالب بود که توی شهری مثل ارومیه، تیک های سبز پررنگ و کاملا یک شکل روی بسیاری از تیرهای برق و دیوارها خودنمایی می کرد. برام خیلی جالب بود که روی دیوارهای شهر زنجان شعارنویسی های زیادی دیدم و جوانهای سبزپوش زیادی.
برای من خیلی جالب بود که هر جا می رفتم از ده نفر سه چهار نفر بلوز سبز یا مانتوی سبز یا شال سبز به تن داشتند!
جالب بود که روز قبل از قدس و صبح آن هیچ خبری از تهرانی ها در شمال نبود. هر جا نگاه می کردم جز ماشین های شمالی ها ماشین مسافری نمی دیدم و یا خیلی تعداد کم بود. خیلی ناراحت بودم که نتونستم به موقع برسم شهر خودمون تا من هم همراه آن عزیزان ایرانی ای شوم که هنوز صداقت را سرلوحه خود قرار می دهند و هنوز وجدان آنها در مقابل جنایت آرام نمی گیرد و از بی خبری کلافه بودم. اما وقتی خبرهای متعدد از چند شهر از حضور ایرانی های غیور از طریق دوستان به من رسید واقعا از ته دل از آنها تشکر کردم. وقتی روز بعد حضور پررنگ سبزها را در تهران از بی بی سی دیدم آرامش گرفتم! درست عصر جمعه که شد، شمال واقعا شلوغ شده بود. ورودی محوطه های ویلاها مملو از ماشین های با شماره تهران بود. واقعا جالب و عجیب بود. همان موقع فهمیدم که تهرانی ها گل کاشته اند. چون هیچ وقت نشده بود که آخر شهریور آن هم بعد از ماه رمضان که خیلی ها به خاطر روزه هایشان سفر نمی روند، آنقدر شمال را خلوت ببینم. تازه آنهم با تعطیلی سه روز پشت سر هم! نه اینکه مسافر نباشد، اما در مقایسه با همیشه واقعا خالی از جمعیت بود. خیلی خوشحال بودم . کاری هم نمی توانستم بکنم. چون توی آن شهر کوچک خبری از راهپیمایی سبزها نبود. می دانم که در بسیاری از شهرهای کوچک ایران، مردم اصلا نمی دانند چه اتفاقاتی افتاده. اصلا خبر ندارند که چقدر از جوانها به خاک و خون کشیده شدند و نمی دانند یک دنیا جنایت و وحشی گری و تجاوز توسط نیروهای دولتی و حکومتی انجام شده. همین است که همیشه گفته ام وظایف ما فراتر از راهپیمایی هاست. ما باید تمام مردم ایران را با آگاه سازی از حقیقت ها با خود همراه کنیم. ما سعی کردیم هر جا که می رویم حتی اگر نقطه ای پرک و خوش آب و هوا بود اثری از خود به جای بگذاریم. شعاری روی پارچه سبزی بنویسیم و آنجا گره بزنیم. تهرانی ها هنوز هم دستبندهای سبز خود را باز نکرده اند. درود بر این همه شجاعت و غیرت.
کوردلان مزدور، آنقدر فیلتر کنید تا بمیرید..... همه قلم ها را نمی توان شکست و دربهای فکر و اندیشه را به روی مردم نمی توان بست.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر